برو درب دلم بسته
نمی خواهد که دل خسته
تو رفتارت که وابسته
گهی شادی،گهی غمگین
گهی ناجور و سر مسته
چه دردی از رهت دیدم
چه برگی از گلت چیدم
چه مرگی از تو بشنیدم
همش بی دین،همش سنگین
همش دیوار دل سنگ است
شب و روزت چه دلتنگ است
پروبالت چه نیرنگ است
برو از قلب من ای جان
دلت زندان،شبت باران
نیا هر گز در اینجا دشت دل خندان
نمی خواهد بگرید ابر ما بی جان
در اینجا دشت خوزستان
همش سر سبز ،همه خرم ،همه گلزار در بستان
هویزه شهر تاریخ و شقایقها
و سوسنگرد وآبادان
پر از لاله ونخلستان
کناررود اروند وفا داران
ودزفول شوش خرمشهر و به بهان
و شوشتر آبشارستان
سلیمان لوله ی نفتش در این شریان
ایذه رامز مردمان شاد کوهستان
به سوی دشت آزادان
همش نیزار،همش گلزار و هورستان
اگر دل بنگری در هور
خیابان بند چون تهران
ولی نامی ندارد چونکه در قصرت
فراموشی سپردی با دل تنگت
به قبرستان بی نام و نشانی چون زدی مهرت
همش در دام شهرستان
نگو که مگر شهرستان
چه کم دارد از این تهران
مگر با آن طلای مشکی دریای دردستان
نمی چرخد فروغ آتش میدان
تو بازوی توانای بهارستان
در این سوز و در این حرمان
نگو دورم من از تهران
نگو گورم در این تهران
بگو هر جای شهرستان وطن ایران
بگو هر جای شهرستان با هر ایده و ایمان
با هر لهجه ی قرآن
عرب لر فارس ترک کرد و بلوچستان
همه ایران همه خندان همه بران
بنام زیور جمهوری اسلامی ایران
سروده جاسم ثعلبی 26/09/1390
:: برچسبها:
برو اینجا همش ایران ,
:: بازدید از این مطلب : 1789
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2